شرح گزاره هاي نامه ي 53 نهج البلاغه
جايگاه خود در اخلاق مديريتي
شرح گزاره هاي نامه ي 53 نهج البلاغه
« وَ إِذَا أحدَثَ لَکَ مَا أنتَ فِيهِ مِن سُلطَانِکَ أبَّهَةً أو مَخِيلَةً، فَانظَر إِلَي عِظَمِ مُلکِ اللهِ فَوقَکَ، وَ قُدرَتِهِ مِنکَ، عَلَي مَا لَا تَقدِرُ عَلَيهِ مِن نَفسِکَ. »و اگر قدرتي که از آن برخورداري، نخوتي در تو پديد آرد يا خود را بزرگ بشماري، بزرگي حکومت خداوند را بر فراز خويش بنگر، و توانمندي او را درباره ي خودت که تو را درباره ي خويش هيچ توانمندي نيست.
نگاه انسان به خود در جايگاه مديريت، و تلقّي اي که از آن مي يابد، در رفتار و مناسبات مديريتي او، سهمي به سزا دارد. انسان در جايگاه مديريت، هر گونه خود را ببيند، و هر دريافتي از خود در موقعيت اداره کردن داشته باشد، همان گونه رفتار مي کند و با ديگران و کار ارتباط برقرار مي نمايد. اميرمؤمنان علي (ع) به مالک اشتر، و هر مديري مي آموزد که خود را در جايگاه مديريت، بنده ي خدا ببيند و هرگز به سوي توهّم خدايي کردن نرود، و گرفتار نخوت و خود بزرگ شماري نشود. اگر انسان در جايگاه مديريت، پيوسته توجّه داشته باشد که او نيز چون ديگر مردمان بنده اي است از بندگان خدا، که در اين جايگاه قرار گرفته است تا بدانان خدمت کند، امکان ظهور چنين حالاتي به شدّت کاسته مي شود. مديريت جايگاه بهره مندي از قدرت است، و قدرت وسوسه کننده به سوي نخوت و خودبزرگ شماري است. از اين روست که امام علي (ع) مي آموزد که هر کس در جايگاه مديريت در معرض چنين اموري است، و سلامت انسان در اداره ي امور تابع آن است که نگاهش را به خود تصحيح کند، و هرگز از جايگاه بندگي خدا بيرون نشود. امام (ع)، عهدنامه ي مالک اشتر را با چنين آموزه اي آغاز مي کند:
« هذَا مَا أمَرَ بِهِ عَبدُ اللهِ عَلِيٌ أمِيرُالمُومِنينَ مَالِکَ بنَ الحَارِثِ الأشتَرَ فِي عَهدِهِ إِلَيهِ حِينَ وَلَّاهُ مِصرَ. » (1)
اين آيين نامه اي است از بنده ي خدا، علي اميرمؤمنان به مالک اشتر پسر حارث، در پيمان نامه ي خويش با او، هنگامي که وي را بر مصر سرپرست نمود.
امام (ع) با تعبير « عبدالله » مي آموزد که هر کس در مراتب مختلف مديريتي بنده اي است از بندگان خدا که فرصتي براي خدمتگزاري به ديگران يافته، (2) و در جايگاه آزمون دادن قرار گرفته است:
« وَ قَدِ استَکفَاکَ أمرَهُم، و ابتَلَاکَ بِهِم. » (3)
و بي گمان از تو خوب اداره کردن و کفايت نمودن امور آنان را خواسته و تو را به وسيله ايشان در آزمون قرار داده است.
اگر انسان خود را در جايگاه مديريت چنين ببيند، براي اين آزمون تدارک لازم را فراهم مي کند و بدون علم و قوّت کافي در چنين جايگاهي نمي نشيند، که اميرمؤمنان هشداري اساسي داده است:
« مَن عَمِلَ عَلَي غَيرِ عِلمٍ کَانَ مَا يُفسِدُ أکثَرَ مِمَّا يُصلِحُ. » (4)
هر که بدون علم [ و تخصّص و دانش لازم ] کاري را انجام داهد، آن چه تباه مي کند بيش از آن چيزي است که بسامان و درست مي کند.
نگاه درست به خود در جايگاه مديريت، نمي گذارد انسان گرفتار توهّم خدايي کردن در اين جايگاه شود و خود را مالک ديگران و همه کاره ببيند. علي (ع) در اين باره به مالک اشتر سخت هشدار داده و فرموده است:
إِيَّاکَ وَ مُسَاماةَ اللهِ فِي عَظَمَتِهِ، وَ اَلبَّشَبُّهَ بِهِ جَبَرُوتِهِ، فَإِنَّ اللهَ يُذِلُّ کُلَّ جَبَّارٍ، وَ يُهِينُ کُلَّ مُختَالٍ. »(5)
بپرهيز از به نبرد برخاستن با خدا در بزرگي او، و همانند دانستن خود با وي در قدرت و عظمت او، که خداوند هزگر گردنکشي را خوار مي سازد، و هر خود بزرگ پنداري را بي مقدار مي نمايد.
توهّم خود خداانگاري، موجب خودکامگي و حريم شکني و ستمگري است، زيرا خود خداانگاران گمان مي برند که مالک ديگرانند، و هر چه مي گويند مطاع است. امام علي (ع) براي زدودن چنين توهّماتي فرمود:
« فَإِنَّمَا أنَا وَ أنتُم عَبِيدٌ مَملُوکُونَ لِرَبٍّ لَا رَبَّ غَيرُهُ. » (6)
جز اين نيست که من و شما بندگان و مملوکان پروردگاري هستيم که جز او پروردگاري نيست.
قرار گرفتن در مراتب مختلف مديريتي، ملازم قدرت است، و قدرت جولانگاه شهوت است، زيرا قدرت به اميال و خواسته ها ميدان مي دهد، و اگر نگاه آدمي به خود در جايگاه قدرت تصحيح نشده باشد، هر کس در هر مرتبه اي که باشد، قدرت زده مي شود، و خواهش هاي نفس خود را ميدان مي دهد، ديگران را مملوک خود مي انگارد، و ستمگري و تباهکاري مي نمايد. امام علي (ع) درباره ي اين واقعيت آموزه هايي روشنگر دارد:
« مَن مَلَکَ استَأثَرَ. » (7)
هر که بر مُلک دست يافت، خودگزيني نمود و تمامت خواهي کرد.
« مَن نَالَ استَطَالَ. » (8)
کسي که به جايي و مقامي رسيد، خود را از ديگران برتر ديد.
امام علي (ع) به مالک اشتر مي آموزد که هر انساني در جايگاه قدرت در معرض چنين اموري است، و لازم است خود را پيوسته در آستان آسيب هاي ناشي از آن ببيند، و اجازه ندهد تلقّي نادرست از خود، او را به خودکامگي و سرکشي بکشاند:
« وَ أمَرَهُ أن يَکسِرَ نَفسَهُ مِنَ الشَّهَوَاتِ، وَ يَزَعَهَا عِندَ الجَمَحَاتِ، فَإِنَّ النَّفسَ أمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلَّا مَا رَحِمَ اللهُ » (9)
و او را فرمان داد که نفس خويش را از پيروي شهوت ها مهار سازد، و در هنگام سرکشي آن را [ از نافرماني ها ] بازدارد، زيرا نفس فرمان دهنده به بدي است، مگر آن که خدا رحم فرمايد.
پي نوشت ها :
1- نهج البلاغه، نامه ي 53.
2- امام علي (ع) در نوع نامه هاي حکومتي و مديريتي خود، تعبير « عبدالله » را در آغاز مي آورد، و به طور رسمي اعلام مي کند که هيچ کس در جايگاه قدرتِ مطلق قرار ندارد، و مطلق بودن فقط از آن خداست. نک: نهج البلاغه، نامه هاي 1، 24، 38، 50، 51، 53، 60، 63 و 75. و همچنين نک: نهج السّعادة في مستدرک نهج البلاغه، مؤسسُّة الطباعة و النشر وزارة الثقافة و الارشاد الاسلامي، ج 4، نامه هاي 13، 18، 22، 26، 30، 35، 37، 40، 44، 48، 52، 54، 55، 59، 69، 75، 76، 78، 84، 85، 88، 90، 91، 92، 94، 95، 96، 97، 99، 101، 102، 104، 107، 108؛ ج 5، نامه هاي 128، 129، 130، 132، 138، 140، 143، 144، 148، 153، 155، 156، 157، 159، 161، 164، 178، 179، 180، 181.
3- نهج البلاغه، نامه ي 53.
4- المحاسن، ج 1، ص 198؛ الکافي، ج 1، ص 44؛ تحف العقول، ص 33.
5- نهج البلاغه، نامه ي 53.
6- همان، خطبه ي 216.
7- همان، حکمت 160.
8- همان، حکمت 216.
9- همان، نامه ي 53.
دلشاد تهراني، مصطفي؛ (1390)، رايت درايت: اخلاق مديريتي در عهدنامه ي مالک اشتر، تهران: انتشارات دريا، چاپ اول
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}